از توسعه فرامواد تا توسعه انسان
سفری که مسیرم را تغییر داد
گاهی زندگی ما را به سمتی هدایت میکند که حتی تصورش را هم نمیکردیم. من دانشجوی دکترای مهندسی مکانیک هستم، و اگر چند سال پیش از من میپرسیدید که آیندهام را چگونه میبینم، بدون شک پاسخم این بود: تحقیقات علمی، توسعه مواد جدید و پیشرفت در حوزه فناوری. اما یک ایده مسیر فکریام را تغییر داد و باعث شد از دنیای مواد خارقالعاده به دنیای انسانهای خارقالعاده قدم بگذارم.
داستان من، داستان عبور از مرزهای علمی به مرزهای درونی است. سفری که با یک پرسش ساده آغاز شد: "چرا فقط به توسعه مواد جدید فکر کنیم، وقتی میتوانیم خودمان را نیز توسعه دهیم؟" این پرسش جرقهای در ذهنم ایجاد کرد که مرا با دنیای کوچینگ آشنا کرد؛ دنیایی که بعدها نهتنها به رشد فردی و حرفهای من کمک کرد، بلکه تبدیل به مأموریت زندگیام شد.
آنجا که همهچیز تغییر کرد
در طول سالهای تحصیلم، همواره مجذوب دنیای علم و فناوری بودم. تحقیقاتم روی مواد جدید با ویژگیهای منحصر به فرد متمرکز بود—مواد مقاومتر، سبکتر، بادوامتر، و با قابلیتهایی که میتوانستند آیندهی مهندسی را متحول کنند. اما در میانهی این مسیر، متوجه شدم که بسیاری از دوستانم، اساتید، و حتی خودم، با یک چالش بزرگتر روبهرو هستیم: چگونه خودمان را توسعه دهیم تا بتوانیم از ظرفیتهای بالقوهمان استفاده کنیم؟
مهندسان و پژوهشگران معمولاً در حل مسائل فنی مهارت دارند، اما وقتی نوبت به مهارتهای نرم مانند مدیریت استرس، تصمیمگیری، رشد فردی و مهارتهای رهبری میرسد، بسیاری از ما احساس سردرگمی میکنیم. اینجا بود که اولین جرقه در ذهنم زده شد.
کشف کوچینگ؛ علمی برای توسعهی انسانها
همزمان با تحقیقاتم، به مطالعهی روانشناسی، رهبری و مهارتهای فردی پرداختم. در همین مسیر با کوچینگ آشنا شدم؛ روشی که برخلاف مشاوره و منتورینگ، بر پایهی کشف پاسخها در درون خود فرد است. کوچینگ به من یاد داد که همانطور که مواد جدید میتوانند از طریق یک فرآیند بهبود یابند، انسانها نیز میتوانند با آگاهی، تمرین و راهنمایی رشد کنند.
برایم این موضوع بهشدت جذاب بود. اگر میتوانم با دانش مهندسی مکانیک، مواد خارقالعادهای خلق کنم، چرا نتوانم با استفاده از ابزارهای کوچینگ، خودم و دیگران را به نسخههای بهتری از خودمان تبدیل کنم؟
ورود حرفهای به دنیای کوچینگ
علاقهی من به کوچینگ بهسرعت عمیقتر شد. تصمیم گرفتم این مسیر را بهطور حرفهای دنبال کنم و آموزشهای رسمی را آغاز کردم. بعد از دریافت گواهینامهی کوچ سطح یک از فدراسیون بینالمللی کوچینگ (ICF)، کوچینگ نهتنها یک مهارت برای من شد، بلکه یک نگرش و سبک زندگی جدید بود.
به کمک کوچینگ، توانستم چالشهای شخصی و دانشگاهیام را بهتر مدیریت کنم. یاد گرفتم که چطور تمرکز، بهرهوری و اعتمادبهنفس خودم را افزایش دهم. بهتدریج متوجه شدم که نهتنها در زندگی شخصی و دانشگاه موفقتر شدهام، بلکه همکاران و دانشجویان دیگر نیز برای دریافت راهنمایی به من مراجعه میکنند. این نقطهای بود که فهمیدم کوچینگ چیزی فراتر از یک ابزار برای رشد شخصی است—این یک مأموریت برای کمک به دیگران است.
چرا تصمیم گرفتم کوچینگ را به کسبوکار خودم تبدیل کنم؟
برای مدتی، کوچینگ بخشی از زندگی حرفهایام بود، اما هنوز آن را بهعنوان یک مسیر شغلی در نظر نگرفته بودم. اما وقتی دیدم که چطور این مهارتها میتوانند زندگی و حرفهی دیگران را تغییر دهند، احساس کردم که باید این کار را در سطحی وسیعتر انجام دهم.
دیگر فقط به رشد خودم قانع نبودم؛ میخواستم تأثیری عمیقتر در زندگی دیگران بگذارم. از این رو، تصمیم گرفتم برند شخصی خودم را در کوچینگ بسازم و آن را به یک کسبوکار تبدیل کنم. هدف من این بود که به مدیران، مهندسان، دانشجویان، پژوهشگران و کارآفرینان کمک کنم تا از طریق کوچینگ، مهارتهای خود را توسعه دهند، بهتر تصمیم بگیرند و مسیر حرفهای خود را به شکلی آگاهانه طراحی کنند.
کوچینگ و مهندسی؛ دو جهان که به هم پیوند خوردهاند
وقتی به مسیرم نگاه میکنم، میبینم که چگونه مهندسی و کوچینگ نقاط اشتراک زیادی دارند:
✅ هر دو به دنبال حل مسئله هستند.
✅ هر دو بر اساس فرآیندهای مشخص و روشهای علمی کار میکنند.
✅ هر دو بر بهینهسازی و پیشرفت متمرکزند؛ یکی در سطح مواد، دیگری در سطح انسان.
امروز، من کوچینگ را نه بهعنوان یک شغل، بلکه بهعنوان رسالتی برای کمک به دیگران میبینم. رسالتی که به من این امکان را داده است که مهندسی را در سطحی عمیقتر تجربه کنم—نهفقط مهندسی مواد جدید، بلکه مهندسی ذهن، رفتار و تصمیمات انسانها.
آیندهای که در انتظار ماست
اگر قرار باشد یک پیام از سفر خودم بگیرم، این است که رشد، محدود به یک حوزه نیست. همانطور که میتوانیم در آزمایشگاه مواد جدیدی خلق کنیم، میتوانیم در زندگی شخصی و حرفهایمان هم نسخهی بهتری از خودمان بسازیم.
امروز، به عنوان یک کوچ، دانشجوی دکترا، و کسی که با دنیای تحقیق و توسعه آشناست، از این مسیر هیجانانگیز لذت میبرم. هدفم این است که به دیگران کمک کنم تا مسیرشان را پیدا کنند، چالشهایشان را حل کنند، و بهترین نسخه از خودشان را بسازند.